تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
دفاع مقدس و آدرس
mabar.LoxBlog.com لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
چند نفر از مزدوران عراقی با به دست گرفتن موشکهای آرپی جی رزمندگان به شهادت رسیده به پایکوبی و رقص در کنار پیکر پاک یکی از شهدای گرانقدر مشغول شدند.
مشاهده این صحنه برایم منزجر کننده و تنفرآمیز بود. به سمت یکی از آن مزدوران نشانه گرفتم و با اولین گلوله و به صورت تک تیر او را به هلاکت رساندم.
دومین عراقی با مشاهده بر زمین افتادن همرزم خود برای لحظاتی مات و مبهوت ایستاد. در همین لحظه متوجه فاصله حدود 60 متری تانکهای دشمن با خود شدم.
ساخت پل خیبر توسط رزمندگان جهت دستیابی به جزیره مجنون مقدمهای شد برای احداث جاده خاکی معروفی که حدود 4هزار کمپرسی در ساخت آن حضور داشته و بخشی از هور خاکریزی شد تا اتصال به جزیره آسانتر شود.
گاهی اوقات پل خیبر مورد تعرض هواپیماهای دشمن واقع میشد که به دلیل حضور سامانههای پدافند هوایی مخصوصاً توپهای ضدهوایی حملات هوایی فوق در اکثر اوقات ناکام میماند و هر وقت که صدمهای به پل وارد میشد قطعات آن سریعاً تعویض میشد.
جنازههای زنگ زده آخرین تجاوز بعثیها در نزدیکی ایستگاه حسینیه یک چشمانداز تنها نبود بلکه این تانکها زنگار فلسفهای است که میگوید تجاوز میکنم پس هستم!
راه اندازی کاروان راهیان نور جهت بازدید از منطق عملیاتی جنوب کشور ، به سال های 73 و 74 باز می گردد که البته به صورت بسیار محدود انجام می گرفت.
در اواخر دهه 70 ، تشکل های دانشجویی به یکباره این حرکت فرهنگی را به اوجی باورنکردنی رساندند.اما حقیقت این است که دیدار از مناطق جنگی جنوب کشور ، دقیقاً به ماه های پس از پایان جنگ در سال 1367 بازمی گردد. ابتدا رزمندگان دلتنگ شده و سپس نویسندگان و هنرمندان متعهدی که تعلق خاطری به دفاع مقدس داشتند ، آغاز گر این حرکات بودند.
صياد زارعي گفت: بر خلاف دستورفرماندهان؛ تكبير گويان سنگرهاي دشمن را فتح ميكرديم و همين شعارها بود كه لرزه به اندام دشمن انداخت و باعث شكست و فرارشان شده بود.
صياد زارعي از فرماندهان دفاع مقدس توانسته تاكنون در عملياتهاي مختلفي از جمله:«بيتالمقدس، طريق القدس، رمضان، محرم ،مهاباد، والفجر، كربلاي4و 5 » شركت كند وي در بررسي برخي از خاطراتش اينگونه اظهار داشت:
فعاليتهاي انقلابي من از شهرستان محل تولدم «اقليد فارس» شروع شد و در كنار مادربزرگم كه به طور مخفي اعلاميهها و نوارهاي امام خميني(ره) را تكثير و منتشر ميكرد فعاليت ميكردم.
در نشست خبری اولین جشنوارهی خاطرهنویسی دفاع مقدس که امروز (یکشنبه، سوم بهمنماه) برپا شد، حسن رسولی منفرد _ معاون ادبیات و انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس _ با اظهار امیدواری از برپایی یک نهضت خاطرهنویسی در کشور، گفت: این برنامه برای اولینبار در حال اجراست و در تمام استانها فراخوان آن اطلاعرسانی شده است و تاکنون چهارهزار اثر به دست ما رسیده که در حال مطالعه و دستهبندیهای خاص خودش است.
زمان پایان دریافت این آثار تا پانزدهم اردیبهشتماه سال 1390 خواهد بود.او با اشاره به اهمیت خاطرهنویسی گفت: ما خاطرهنویسی را نه تنها به عنوان کتابی برای چاپ نگاه میکنیم؛ بلکه به آن به عنوان زیرساختی برای فعالیتهای پژوهشی و تحقیقاتی و برای داستاننویسی نگاه میکنیم.
مدیر هنری اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد از آغاز فراخوان عکس دفاع مقدس در این استان خبر داد.
محمد دهشیری اظهار داشت: انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس و اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد در نظر دارند در ادامه انتشار کتب مرتبط با دفاع مقدس، آثار عکاسی با موضوع استان یزد در دفاع مقدس را جمع آوری و پس از انتخاب و کارشناسی نسبت به انتشار آن در قالب کتاب و برگزاری نمایشگاه اقدام کنند.
وی از تمامی عکاسان حرفه ای و آماتور خواست: با توجه و دقت به موضوع و مقررات این فراخوان، آثار خود را به دبیرخانه عکس دفاع مقدس واقع در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد ارسال کنند.
«اسماعيل نجار»، استاندار كرمان روز شنبه، هجدهم دیماه در بازديد از مركز اسناد دفاعمقدس استان كرمان گفت: بازديد از اين مجموعه برای من توفيق بود و به نظر میرسد در اين مجموعه، كاری بسيار ارزشمند و ماندگاری انجام میشود.
وی افزود: در دوران دفاع مقدس كسی به فكر ضبط و ثبت تمام آن صحنهها نبود، صحنههای ايثار، فداكاری و گذشت رزمندگان و خانوادههايشان كه دانشگاهی عظيم بود برای كسانی كه به طور مستقيم و غيرمستقيم در آن حضور يافتند.
نجار تصريح كرد: به جرأت بايد گفت آنچه كه تاكنون ثبت شده است، بخشی از ميلياردها بخش وقايع آن دوران است كه توسط دوربينها و خبرنگاران ثبت و ضبط شده است.
راوي هشت سال دفاع مقدس گفت: براي پيشرفت در فضاي سايبري و مجازي، توجه به نيازهاي جوان امروز ضروري است.
عليرضا دلبريان صبح امروز در نخستين نشست منتخبان فعال در فضاي مجازي خراسان رضوي اظهار داشت: با وجود امكانات و تجهيزات بروز در فضاي سايبري و مجازي، در اين بخش داراي عقبماندگيهاي زيادي هستيم.
وي با بيان اينكه جوان امروز براي درك مفاهيم ارزشي انقلاب اسلامي بايد حقايق را لمس كند، افزود: تنها راه اين درك و لمس نيز ارتقاي روابط و طرز رفتار دستاندركاران حوزه انتقال مفاهيم انقلاب اسلامي است.
اين راوي دفاع مقدس گفت: مهمترين عامل قوت قلب رزمندگان در جبهههاي نبرد حق عليه باطل بعد از اعتقادات، حضور فرماندهان با صفا و معلمان اخلاق جنگ بود كه دوش به دوش سربازان در تمام عملياتها شركت ميكردند.
دوران دفاع مقدس، کربلای عصر ما بود و رزمندگان، یاران باوفای حسین زمان بودند.
جبهههای جنگ تحمیلی را، با الهام از مکتب خون و جهاد و شهادت کربلا، با نیروهای مردمی و بسیجیهای گسترده و اعزامهای صد هزار نفری «سپاه محمد» و «سپاه مهدی» پر کردیم، تا فرمان ولایت بر زمین نماند.
عطر ایثار و فداکاری، دشت و کوه و کمر و سنگرها و میدانها و ارتفاعات را، دریا و باتلاق و رودخانه را، معبر و کانال و نخلستان و میدان مین و خاکریزها را معطر ساخته و جبهههامان را هوایی ملکوتی و فضایی عطرآگین و بهشتی بخشیده بود.
کتاب حاضر، مجموعه خاطرات روایی داستانی یک اسیر عراقی است که در یازده خاطره، چشم دیدهای خویش را از سالهای جنگ بین ایران و عراق به تصویر کشیده است. سالهای پر از خاطرههای تلخ و شیرین مقاومتها، رشادتها، سرانجام یک تنه لشکری را هزیمت وا داشتن و شربت شیرین شهادت را لاجرعه سر کشیدن.
به راستی چقدر زیباست، شنیدن خاطرات رزمندگان خودی را از زبان کسانی که به ناچار به صف غیر خودی قرار داشته و به چشم سر میدیده است وعده الهی را که محقق میشده و سربازانش پلههای رشادت و شهادت را یکی پس از دیگری میپیمودهاند.
احمد عربلو افزود: شكل گيري ادبيات دفاع مقدس از همان روزهاي اول جنگ با موضوعاتي كه به نوعي دربرگيرنده دفاع مقدس بود با خاطره نويسي از سوي رزمندگان شروع شد.
اين نويسنده در مورد ويژگي هاي اين ادبيات داستاني ادامه داد: آنچه كه مربوط به مسائل جنگ و حاشيه آن مي باشد و بازگو كننده آن روزها است را مي توانيم به عنوان ادبيات دفاع مقدس اطلاق كنيم.
وي درمورد نشر افكار افرادي كه در جنگ حضور داشتند اظهار داشت: هم اكنون افكار مردان زناني كه در جنگ حضور داشتند، زماني انتشار پيدا مي كند كه شناخت كافي از مسائل جنگ داشته و در واقع از واقعيت آن دور نشده باشند.
غلامرضا بکتاش آميختگي تصاوير زنده جنگ تحميلي با رويدادهاي پس از جنگ را مهمترين وظيفه شعر دفاع مقدس براي کودکان عنوان کرد و گفت: براي توجه کودک و نوجوان به شعر دفاع مقدس بايد از شاهراه عاطفه گذر کرد.
غلامرضا بکتاش شاعر کودک و نوجوان و برگزيده سيزدهمين دوره کتاب سال مقدس ضمن بيان اين مطلب گفت: ظرافت نگاه کودکان مسئله مهمي است که به تبع آن خلاقيت و زيبايي زاده مي شود، به همين دليل و به علت ذهن ساده و در عين حال پيچيده کودکان، سرايش شعر براي اين رده سني خصوصاً در موضوعات حساس و تأثيرگذار مانند جنگ، بسيار مشکل است.
وي افزود: يکي از شاعران برجسته جهان شعري با اين مضمون دارد: "مهمات کم آورده ام، برايم مشتي لبخند پست کن"، اين نوع نگاه به جنگ که مستقيماً عواطف انساني را مخاطب قرار مي دهد و با حساس ترين جنبه هاي روح به گفتگو مي پردازد، يکي از لازمه هاي شعر کودک و نوجوان است.
در معبری که رزمندگان ، شب عملیات از آن عبور کرده بودند ، از اسلحه های بر زمین افتاده ، قمقمه ها ، کوله پشتی ها و سر نیزه ها عکس می گرفتم تا اینکه با دیدن یک صحنه ، حلقه اشک ، جلوی چشمان من و لنز دوربین را گرفت.
پیکر دو شهید در سمت چپ و راست معبر بود که میان آنها تعدا زیادی قمقمه قرار داشت . نمی دانم آنها ساقی گردان بودند ، یا دو زخمی کهاز بچه ها آب خواسته بودند و بچه ها هم قمقمه هایشان را به آن دو هدیه کرده بودند ؛ راز قمقمه ها را نمی دانم ؛ ولی همین قدر می دانم که آنجا انتهای معبر نبود .
به نقل از روابط عمومی شهرک شهید محلاتی، سردار فضلی جانشین سازمان بسیج مستضعفین طی سخنانی گفت: حضرت امام(ره) همه تاریخ را در هدایت انقلاب و عزت امت اسلامی بکار گرفتند و نمادهایی خلق کردند که یکی از جلوههای بارز آن بسیج مستضعفان است.
امام در بین نمادها، شهید محمد حسین فهمیده را به عنوان الگویی برجسته معرفی فرمودند که امروز با توجه به آمار دانشآموزان،شاهد برکات فراوان آن هستیم و میبینیم دانشآموزان چه زیبا،پرشور،باانگیزه و امیدوار به آینده در قالب کاروانهای «راهیان نور» با شهدا، یادمانها و نمادهای برجسته دفاع مقدس آشنا میشوند.
فرمانده لشکر10سیدالشهدا(ع) در سالهای دفاع مقدس با اشاره به مظلومیت نظام و رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس یادآورشد: بیش از44 کشور در جنگ تحمیلی از صدام و ارتش متجاوز بعث عراق در برابر ایران حمایت و پشتیبانی کردند ولی رزمندگان اسلام در اوج مظلومیت و بادست خالی برای خدا و به عشق امام که منادی حق و نایب امام زمان(عج) بودند از اسلام، انقلاب، مردم و کشور دفاع کردند و همان گونه که امام فرموده بودند چنان سیلی به صدام زدند و عاقبتش آن شد که نه تنها ملت بزرگ ایران وعراق، بلکه همه مردم دنیا ذلت او را دیدند.
«مردان هور» نام يكي از بزرگترين مجموعههاي مستند جنگي در سالهاي اخير تلويزيون است كه با موضوع معرفي شهداي 8 سال دفاع مقدس، مدتي پيش جلوي دوربين رفته است.اين مستند تلويزيوني در 26 قسمت 30 دقيقهاي توسط فرهاد مختاري كارگرداني ميشود.
وي با توضيح اين كه در ساخت مستند مردان هور از 10 هزار حلقه فيلم آرشيوي استفاده شده است گفت: در جريان جستجو براي جمعآوري اطلاعات از شهدا، 100 حلقه فيلم مفقودي باارزش به دست آمد كه اين امر باعث خوشحالي بسياري از خانوادههاي معزز شهدا شد.
وي افزود: با همكاري رزمندگان دوران 8 سال دفاع مقدس، گروهي براي تشخيص دقيق اسناد به دست آمده تشكيل شده تا همه قطعات فيلمها، عكسها و محتواي آن همچون نام عمليات و نام رزمندگاني كه شهيد شدهاند، مورد بررسي قرار گيرد.
نمايندگان مجلس شوراي اسلامي تصويب كردند رزمندگاني كه به صورت داوطلبانه در جبهههاي جنگ حضور داشتهاند به ميزان مدت حضور در جبهه مشمول بيمه بازنشستگي شوند.
در جلسه علني عصر روز سه شنبه مجلس نمايندگان در ادامه رسيدگي به جزييات لايحه برنامه پنجم توسعه الحاق يك بند را به ماده ۳۲اضافه كردند.
با تصويب نمايندگان در طو ل سالهاي برنامه پنجم افرادي كه از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي تا ابتداي سال ۱۳۷۰در كميته انقلاب اسلامي و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به صورت تمام وقت خدمت كردهاند به ميزان مدت خدمت و همچنين رزمندگاني كه به صورت داوطبانه در جبهههاي جنگ حضورداشته اند به ميزان مدت حضور در جبهه مشكول بيمه بازنشستگي ميشوند.
"و اما عشق" عنوان برنامه اي از گروه فرهنگ و هنر شبكه جهاني صداي آشنا است كه به صورت روزشمار رويدادهاي هشت سال دفاع مقدس را مرور و بررسي مي كند.
محمودخسرونژاد،سردبير اين برنامه گفت:برنامه " واما عشق" از بخش متنوعي چون "نماي عشق" برخوردار است كه به پخش برش هايي از صداي فيلم ها و سريال هاي حوزه دفاع مقدس براي مخاطبان شبكه جهاني "صداي آشنا" در آن سوي مرز اين خاك،مي پردازد.
وي افزود:دربخش "جوهر عاشقي" به معرفي آثار مكتوب در حوزه ادبيات مقاومت و بازخواني برخي اشعار و متون در اين زمينه خواهيم پرداخت.
براي ثبت تاريخ حماسه هاي رزمندگان اسلام و انتقال آن به مردم جامعه هر تلاش و فعاليتي كه انجام شود ستودني است و از آن ميان انتشار « تمبر يادبود » يكي از ارزشمندترين آنهاست .تصوير يكي از سلحشوران دوران دفاع مقدس به نام سردار شهيد مهندس محمدرضا پوركيان به صورت تمبر ياد بود منتشر گرديده است . او اولين فرمانده شهيد سپاه پاسداران در دفاع مقدس مي باشد كه در خطه دلاور خيز خوزستان در نبرد تن با تانك و در تاريخ 59 7 23 به درجه رفيع شهادت نائل آمد و حماسه اي ماندگار را براي نسل امروز و فرداي ايران اسلامي به يادگار گذاشت .
روز بيست و سوم شروع جنگ كه صداي غرش تانك هاي متجاوز دشمن در دشت خوزستان به گوش رسيد. و خيانت ها از ستون پنجم در همكاري با آنها آشكار شد حماسه اي در دفاع از سوسنگرد شكل گرفت و اولين فرمانده شهيد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دانشجوي پاسدار محمدرضا پوركيان دلاورانه نبرد تن با تانك را تاريخي نمود و نداي ارجعي شنيد و دعوت حق را لبيك گفت .
محمدرضا در سال 1338 در شهرستان آغاجاري ـ اميديه استان خوزستان متولد شد . پدرش يكي از مقلدان امام خميني محسوب مي شد . به همين علت او نيز از همان آغاز خردسالي با عشق به خميني كبير(ره ) پرورش يافت . سال 1344 به مدرسه رفت و ضمن آموختن علوم جديد قرائت قرآن را فرا گرفت به طوري كه عليرغم سن كم حافظ كل قرآن و بخش زيادي از نهج البلاغه گرديد.
به ياد سردار شهيد مرتضي ياغچيان ـ جانشين لشكر 31 عاشورا
هر بسيجي هزار بسيجي
امروز روز حماسه اي ديگر است . قرار است خوفي در دل دشمنان خدا ايجاد شود تا آنان جرات هيچگونه جسارتي را به خود ندهند. پيامبر فرمان مي دهد كه بر سر هر چادر آتش روشن كنند. چادر در چادر نور و نور و اينك دشمني كه به چادرهاي رسالت مي نگرد آنها را بسيار مي بيند. بسيار. بسيار و سخت بيمناك مي شود. چگونه با اين همه درگير خواهم شد. شكست ما حتمي است . پس فرار بسيار پسنديده تر از جنگ است .
عمليات والفجر يك . در اين محور كار بسيار سخت بود. اما لشكر عاشورا موفق شد. اين منطقه زير آتش دشمن قرار داشت . قرار بود لشكر خط را پس از شكست و استقرار نيروهاي خودي حفظ كند تا آتش دشمن متوقف شود. و بعد خط را به ارتش تحويل دهد. گردانها نيروهاي زيادي را از دست داده بودند. اما خط شكسته شده و وعده خدا هم همين بود. اما براي حفظ خط نيرو لازم بود. خدايا چه بايد كرد. آقا مهدي خيلي ناراحت بود.
ناگهان گويي فجر ديگري شد. اگر آنجا بودي مي ديدي كه آقا مرتضي از نفربر خارج شد و با سرعت زياد سوار موتور شد و با سرعت به سوي خط رفت . اگر آنجا بودي مي ديدي كه آقا مرتضي ياغچيان چنان سريع خود را به خط رساند كه باوركردني نبود.
وقتي آقا مرتضي به خط رسيد فهميد كه هيچ نيرويي در آنجا نمانده است . تيرباري برداشت و آن را به طرف عراقيها نشانه رفت و شروع كرد به شليك كردن . گلوله هاي تيربار كه تمام شد آرپي جي را برداشت و بعد كلاش را. چند نارنجك پرتاب كرد. گاه از اين گوشه خط شليك مي كرد و مي دويد آن سو آرپي جي مي زد. بعد كمي آن طرف تر تيربار را آتش مي كرد. از گوشه اي ديگر نارنجك پرتاب مي كرد و از گوشه اي ديگر گلوله اي ديگر. آنقدر سريع مي دويد كه او را در تمام خط مي توانستي ببيني . قطعي در آتش نبود . شليك مدام . عراقيها پاتك مي زدند و او به تنهايي حدود 4 ساعت در خط ماند. گلوله پشت گلوله و هر گلوله از گوشه يي و از سويي . و اينك دشمن نظاره گر است .
آخر اين همه آتش از كجاست . مگر چند گردان از نيروهاي آنها سالم هستند كه چنين آتش دارند!
آري اينجا نه چند گردان بلكه يك لشكر بيدار است . اينجا يك ملت در كمين دشمن خود خفته است تا اگر دست از پا خطا كند انتقام گيرد. اينجا تمامي سرداران خفته در خاك بيدار مي شوند و گلوله اي به سوي تو پرتاب مي كنند. اينجا ملائك نيز به ياري آمده اند. اينجا پرندگان نيز به كمك مي آيند. اين « سجيل » است كه بر سرت سرازير است .
آري اينجا ميدانگاه نبرد بدر است . بعد از 1400 سال باز خداوند مي آفريند . مدام مي آفريند و تو مي تواني ببيني كه تك تك گلوله ها چه خوفي در دل دشمن ايجاد مي كنند. اينجا هر چادر هزار چادر انگاشته مي شود و اينجا هر گلوله هزاران گلوله و بالاتر از آنها هر مرد هزار مرد هزاران مرد است .
ما حتي حاضر بوديم براي باز شدن معبر رزمندهها، روي مين برويم و شهيد شويم. جمله بالا بخشي از آخرين گفتوگوي مرحوم «رفعت شهيدي» مادر شهيد مهدي اميني با خبرنگار ايسنا قبل از فوت است. شهيدي ميگويد: ما براي اين كه وسايلي را كه با دست خودمان درست كرده بوديم و بافتنيهايي را كه با دست خودمان بافته بوديم به دست رزمندهها برسانيم به جبههها ميرفتيم از جمله در جبهه حاج عمران رفت و آمد مادران و خواهران رزمندهها بسيار زياد بود. در يكي از اين رفت و آمدها،به علت بارش باران و آبرفتهاي ايجاد شده در ارتفاعات، كار ما براي عبور سخت شده بود كه رزمندهها فقط براي عبور ما، سنگ راهي را درست كرد و ما را عبور دادند. تمامي رزمندهها از حضور ما در جبهه خوشحال شده بودند. وقتي به آنها گفتيم اجازه بدهيد ما براي باز شدن ميدان مين، به ميدان رفته و مينها را منفجر كنيم تا معبر باز شود آنها گفتند مگر فرزندان شما مردهاند كه شما روي مين برويد؟. با حضور ما در جبهه، رزمندگان چنان روحيهاي گرفته بودند و چنان خوشحال بودند كه حاضر نميشدند كوچكترين آسيبي به ما برسد. خستگي از تلاش و كار و كوشش ما خسته شده بود و ديگر سراغمان نميآمد و خواب نيز از ما فرار ميكرد. آن روزها آن قدر باشكوه بودند كه احساس ميكنم از عمرمان به حساب نميآيند. مهندس مهدي اميني در سال 1332 هجري شمسي در اروميه به دنيا آمد. دوران دبستان و متوسطه را در اروميه و تهران گذراند. پس از اتمام تحصيلات متوسطه در سال 1350 هجري شمسي وارد دانشگاه علم و صنعت تهران شد و در سال 1356 در رشته مهندسي راه و ساختمان مراحل عالي تحصيل را به پايان رساند. پس از پايان تحصيلات وارد خدمت سربازي شد. فعاليتهاي انقلابي او از زمان تحصيل در دبيرستان شروع شد و او در کنار درس و تحصيل به مطالعه کتب مختلف مذهبي و آثار امام خميني (ره) پرداخت. در اين دوره بود که به جريان مبارزه با رژيم طاغوت پيوست و در جريان اين فعاليتهاي سياسي،مدتي زنداني شد. با ارشاد روحانيت راستين مسير عشق و خون را از قم آغاز كرد. ايام پرحادثه انقلاب اسلامي را با تلاش و تکاپو سپري کرد و در پيشبرد اهداف امام خميني (ره) با جان و دل کوشيد. او که تشنه معارف اسلامي بود قصد هجرت دوباره به قم را داشت اما اروميه به او بيشتر نياز داشت. نيازش به او بيشتر بود. با رشد و اوجگيري انقلاب اسلامي و با توجه به اين که مهندس راه و ساختمان بود، ميتوانست موقعيت شغلي و پست مهمي بدست آورد و در مأموريتهاي مختلف شرکت كند لاجرم در نقش مديريت يک شرکت بزرگ راهسازي در راستاي عمران و آبادي به تلاش پرداخت و همزمان تلاش خود را در جهت دفاع از خط امام و انقلاب در قبال گروهکها، منحرفين و محاربين آغاز كرد. او هرچند مدير شرکت بود ولي مسئوليتها هرگز نتوانست او را تسليم خود كند بلکه او شيرمردي بود از تبار حسين (ع) بطوريکه با شروع جنگ تحميلي در اولين روز جنگ مسئوليتها را رها کرده و به دليل علاقه به انقلاب و حفظ و حراست از آن سبب شد تا براي انجام خدمات بيشتر به سپاه پاسداران ملحق شد. او دوشاوش سرداراني چون باکري عازم جبهه جنوب شد و در سال 1359 با دعوت سپاه به اروميه بازگشت و فرماندهي عمليات سپاه را عهدهدار شد و فصلي ديگر از دلاوري ها به نام اين سردار بزرگ رقم خورد. وي به عنوان سربازي جان برکف براي انجام هر مأموريتي در راه انقلاب پيشقدم بود و شهادتطلبان را در سايه بيرق سرخ سپاه اسلام مهيا كرده و خود نيز پيشاپيش همه پاي در ميدان نبرد با منحرفين و محاربين (احزاب منحله دمکرات کردستان و کوموله)نهاد ومنطقه عمومي دارلک – گوگ تپه و مهاباد را از لوث وجود ضدانقلاب پليد و حزب منحله دمکرات، پاک كرد و سرانجام بعد از خدمات ارزنده در راه انقلاب در تاريخ سي ام خرداد 1360 در اين نبرد به همراه ياران با وفايش به فيض شهادت نائل آمد. فرازهايي از سخنان سردار شهيد مهدي اميني ما يک تکليف داريم و آن عمل کردن به احکام است و گوش دادن به فرمان امام و ولايت فقيه، ما مجبور نيستيم که ببينيم نتيجه چه خواهد شد ، ما به اداي تکليف موظفيم . آن چيزي که ماندگار است افکار اسلامي است. ما بايد از کساني خط بگيريم که از افکار ناب اسلام و ائمه خط گرفته باشند اين احزاب از روي هوي و هوس برنامههايي در جهت نفي اسلام و اثبات مباني ضد خدايي دارند و در نهايت نابود شدنياند. اگر ما روحانيت را از دست بدهيم انقلاب از دست ميرود. اگر تنها خودم در سپاه (اروميه) بمانم باز هم از سپاه دفاع و حمايت خواهم کرد. اگر اين جنگ به ما تحميل نميشد من روزانه حداقل 500 متر آزادراه ميزدم. الآن (منافقان و دشمنان) ما را مجبور کردهاند که کارهاي عمراني را کنار گذاشته و تفنگ بر دوش بگيريم . خاطره مادر شهيد: همسر مهدي ميگفت: به مهدي گفتم چرا اسمت را عوض کردي؟(نام قبلي مهدي شهرام بود) مهدي جواب داد: بعد از شهادت من ميفهمي و مهدي در شب تولد حضرت مهدي (عج) به شهادت رسيد. فرمانده سپاه به خانه ما آمد و گفت: امروز ميلاد حضرت مهدي (عج) است و آمدهايم به شما تبريک بگوييم. گفتم مثل اينکه ميخواهيد دو تا تبريک بگوييد. ديگر چيزي نگفتند و من فهميدم مهدي شهيد شده. گفتني است رفعت شهيدي مادر شهيد مهدي اميني سهشنبه نهم مهرماه جاري درگذشت.
همسر سردار شهيد طوسي گفت: شهيد طوسي براي شهيد و شهادت قداست فراواني قائل بوده، در آخرين سفر به مشهد به من گفت تو دعا كن من شهيد شوم، آنجا دستم باز است، شايد از ياران امام حسين (ع) شدم، آنجا دستت را ميگيرم و من گفتم خدايا راضيم به رضاي تو.
حليمه عربزاده طوسي در گفتگو با خبرنگار فارس در ساري اظهار داشت: شهيد طوسي هرگاه كه از منطقه به مازندران سفر ميكرد، همواره جوياي احوال خاوادههاي شهدا بود و ما به همراهي هم از رامسر تا عليآباد كتول از خانوادههاي بزرگوار شهيد ديدن ميكرديم و با دقت و وسواس شديدي پيگير امورات آنان بود.
وي افزود: هرگاه كه من از ايشان ميپرسيدم چرا اينقدر به خانوادههاي شهدا رسيدگي ميكني، ميگفت، اسلام به خون شهدا و شهادت زنده است و رسيدگي به خانوادههاي شهدا و دلجويي از آنان كمترين كار براي عظمت كار شهداست.
عربزاده طوسي در رابطه با آخرين ديدارهاي خود با شهيد محمد حسن طوسي قائم مقام لشگر ويژه 25 كربلا و فرمانده اطلاعات و عمليات مازندران و گيلان در جنگ تحميلي گفت: ما براي زندگي چهار سالي بود كه در اهواز زندگي ميكرديم و در طي اين سالها نيز به ندرت شهيد در كنار ما بود و همواره به فكر بچههاي جنگ بود و زماني كه در مازندران بوديم گاهي تا چهار ماه هم همديگر را نميديديم تا جايي كه بعضي از افراد ميگفتند طوسي حتما خانواده خود را دوست ندارد كه به ديدنشان نميآيد و وقتي اين موضوع را با ايشان مطرح كردم در جواب گفت: من هم شما را دوست دارم ولي اسلام را به خاطر غربتش بيشتر دوست دارم، اسلام غريب است و بايد از آن حمايت كنيم.
وي اظهار داشت: به ياد دارم كه به بهانه امتحانات دخترم به طوسي گفتم بيا با هم به مازندران برويم تا هم شما خستگي بدر كني و هم ما در كنار خانواده ديداري تازه كرده و به امتحانات بچه رسيدگي كنيم كه شهيد طوسي گفت، شما برويد من بايد در جبهه بمانم اينجا به وجود من بيشتر احتياج دارند.
همسر سردار شهيد طوسي خاطرنشان كرد: ما آمديم و بعد از گذشت سه تا چهار ماه ايشان نيز به مازندران آمد و در هنگام ورود به منزل تا چشمم به ايشان افتاد فهميدم كه اين ديدار آخر ماست و شهيد طوسي ديگر رفتني است در نگاهش چيز ديگري بود كه شايد الان براي نسل جوان ما ملموس نبوده و باورش مشكل باشد، شهيد طوسي نوراني شده بود و طوري بود كه من هنگام صحبت كردن با ايشان نميتوانستم به چهرهشان نگاه كنم.
وي در بيان شيرينترين خاطرات خود به اولين و آخرين سفره هفتسين با شهيد طوسي اشاره كرد و افزود: براي آخرين باري كه به مازندران آمد بعد از 10 سال زندگي مشترك اولين باري بود كه با هم دور سفره هفتسين نشسته بوديم، سال تحويل شد و ما در حال آماده شدن به منزل پدرشان بوديم كه ديديم پدر و مادرشان به منزل ما آمدند و ايشان گفت كه چرا شما آمديد ما وظيفهمان بود به ديدن شما كه از خانواده شهيد هم هستيد بياييم، در همين لحظات تلويزيون صحنههاي تحويل سال در جبهه را نشان ميداد كه رزمندگان خوشحال در كنار سفره بودند و طوسي آنقدر عاشقانه به آنان نگاه ميكرد كه قابل توصيف نبود و گفت: من حالا كه ميبينم رزمندگان خوشحالند احساس راحتي ميكنم.
وي همچنين از سفر زيارتي خود با شهيد به مشهد مقدس گفت و اظهار داشت: من و شهيد طوسي در عمليات فاو و در حادثه رانندگي زخمي شده بوديم من از ناحيه پا و طوسي از ناحيه دست، با همان حالت من داخل ويلچر به همراه ايشان به زيارت رفتيم كه آقايي به سمت شهيد طوسي آمد و رفتند و برگشتند بعد ايشان گفتند خانم بيا برويم جايي تا بهتر زيارت كنيم، رفتيم به سمت ضريح امام رضا (ع) ديدم آنجا طوسي به من ميگويد برايم دعا كن تا شهيد شوم چون تا تو از خدا نخواهي خدا به من اين مقام را ارزاني نميكند، من نگران و گريان گفتم آقا اين چه حرفي است، من اينجا بايد براي سلامت و سعادتت دعا كنم تو از من چه ميخواهي ،گفت تو رو خدا دعا كن شهيد شوم، من نميتوانم در اين دنيا زندگي كنم، ظرفيت ندارم بايد بروم، من در آن زمان خيلي گريه كردم چون علاقه و دلبستگي شديدي به ايشان داشتم و حاضر بودم برايشان فدا شوم، گفتم تو براي من چه ميكني، گفت تو دعا كن شهيد شوم من با خدا عهد بستم كه هر كار خيري انجام دادهام نصفش براي شما باشد من در قيامت دست شما را ميگيرم، گفتم خواستهاي ندارم اما من از شب اول قبر ميترسم، گفت، تو دعا كن من شهيد شوم، آنجا دستم باز است شايد از ياران امام حسين (ع) شدم آنجا دستت را ميگيرم و من گفتم خدايا راضيم به رضاي تو.
وي ادامه داد: شهيد طوسي عاشق خدماترساني به مردم، صداقت و راستگويي، احترام به والدين، خانوادههاي شهدا بوده و وقتي از جبهه ميآمد محله و زندگي ما پر از صلح و صفا و آرامش بود.
همسر شهيد طوسي تصريح كرد: ايشان سرشار از معنويت به خدا بود و به دخترمان ياد داده بود همواره بر سر نمازهايش دعا كند شهيد شود و دختر كوچكمان نيز همين كار را كرده و ايشان آمين ميگفت.
وي گفت: مسئوليت و پست و مقام برايشان مهم نبود به ياد دارم كه در اهواز به عنوان جانشين فرمانده لشگر انتخاب شده بود، وقتي به منزل آمد به او تبريك گفتم، بقدري ناراحت شد و برآشفت كه قابل توصيف نيست و گفت، اين مقامها زير پاي من له شده است، من سرباز امام زمان (عج) هستم.
همسر اين شهيد يادآور شد: دلسوزي ايشان براي رزمندگان نيز از ديگر صفات پسنديده بود تا قدري كه از من دستور چند نوع غذاي ساده گرم را گرفته بود تا سربازان و رزمندگان از غذاي گرم استفاده كنند و من هم پخت املت و حلوا را به ايشان ياد دادم.
وي با سفارش به تقوا و معنويت كه از تاكيدات مستمر شهيد طوسي بوده، گفت: جوانان ما بايد زندگي خود را براساس معنويت و بهدور از تجملگرايي آغاز كرده و ادامه دهند، بايد به ارزشهاي اسلام و انقلاب همچون نماز، فرهنگ شهادت، توكل بر خدا، جلسات مذهبي و ايمان پايبند بوده و در زندگي استفاده كنند و بدانند راستگويي و صداقت از بهترين وسيلهها براي زندگي سالم و خدايي است.
شهيد محمد حسن طوسي در سال 1337 در روستاي طوسكلا نكا در خانوادهاي مذهبي بهدنيا آمد و در 18 فروردين سال 66 در عمليات والفجر 6 در شلمچه به شهادت رسيد.
از خانواده ايشان، بجز محمد حسين طوسي دو برادر ديگرشان نيز به درجه رفيع شهادت نائل شدند.
شگفت مردي از تبار جنگ و خون و جراحت از تيره تكبير و تيغ از نسل نسيم و نور و گل كه قلم در تحرير نامش بر خود مي شكافد.
« علي تجلايي » يلي كه روح رضواني اش در تنگناي خاك نگنجيد. و راستي حكايت چنان كيميا مردي چگونه در قالب الفاظ عالم ماده خواهد گنجيد
چگونه از او سخن گوييم به رسم معهود كه : به سال 1338 در تبريز چشم به جهان گشود .
نوجواني اش با نهضت و نور امام قبيله گل سرخ گره خورد دل در گرو شهادت سپرد. در بيست سالگي با اشراق و عشق درآميخت و به سلسله سبزپوشان سپاه پيوست ... عطر آسماني اش كوههاي كردستان را از هوش برد. آفتابي شد و در افغانستان درخشيد. پرچمي شد و در سوسنگرد به اهتزاز درآمد و آن هنگام كه تانكهاي متجاوز بر نعش پاسداران مي گذشتند بر يارانش نهيب زد بياييد امشب بهشت را بخريم ! سردار حماسه هاي فتح المبين بيت المقدس رمضان والفجر خيبر و ... فرمانده گردان جانشين تيپ ... مسئول طرح عمليات قرارگاه خاتم الانبيا.
تك تيراندازي كه در اسفند 1363 ستاره گمنام عمليات بدر در شرق دجله به خورشيد مي رسد فنا اندرفنا حتي پيكرش نيز باز نمي آيد.